شبی خواهد رسید از راه،
که می تابد به حیرت ماه،
می لرزد به غربت برگ،
می پویدپریشان،باد.
*
فضا در ابری از اندوه
درختان سر به روی شانه های هم
_غبار آلود و غمگین_
رازواری را به گوش یکدگر
آهسته می گویند.
دری را بی امان در کوچه های دور می کوبند.
چراغ خانه ای خاموش،
درها بسته،
هیچ آهنگ پایی نیست.
کنار پنجره، نوری،نوائی نیست ...
هراسان سر به ایوان می کشاند بید
به جز امواج تاریکی چه خواهد دید؟
*
مگر امشب کسی با آسمان،با برگ،با مهتاب
دیداری نخواهد داشت؟
به این مرغی که کوکو می زند تنها،
مگر امشب کسی پاسخ نخواهد داد؟
مگر امشب دلی در ماتم مردم نخواهد سوخت
مگر آن طبع شورانگیز،خورشیدی نخواهد زاد؟
کسی اینگونه خاموشی ندارد یاد ...
*
شگفت انگیز نجوائی ست
درودیوار
به دنبال کسی انگار
می گردند و می پرسند:
از همسایه،از کوچه.
درخت از ماه،
ماه از برگ،
برگ از باد!
زنده یاد فریدون مشیری
سلام
مبارک
گل گل گل
سلام غزاله جان ممنون که اومدی بازم ازاین کارا بکن
اسمم یادم رفت
غزاله آیکون شرمنده
سلام عزیز مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارکه




تو کی وب زدی من خبردار نشدم
خوشحال شدم مشاعره ی خوبی بود
به زودی تمام شعرهات رو میخونم این آخری رو خوندم برای نقد بر میگردم
سلام ستاره جان مرسی شدیدا منتظر نقدت هستیم.بد به خدا ما دوتائیما حمید خودش و معرفی کرده منم به زودی یه فکری به حال خودم می کنم.
درود بر من
درود بر داداش
بهتون شاد باش میگم، خیلی خوبه. سرآغاز که بسیار بسیار زیبا بود. معرفینامهی حمید هم قشنگ بود. زهرا جان یه فکری بکن برای خودت، داداش داره جلو میزنه هاااااااا.
و شعری که از فریدون مشیری نوشته بودید. از اونجایی که من عاشق مشیریام، باید بگم این کارش هم همچون دیگر کارهاش شاهکارن و به شما برای این انتخاب خوب و بهجا آفرین میگم.
پایدار باشید و سبز.
ساقی جان مرسی که اومدی
حتمن حتمن بازم بیا و نظر بده
سلااااااااااااااااام!
شما کی اینجا رو باز کردید که من بسته موندم!!!؟(یعنی متوجه نشدم!!!)
مبااااااااااااااااااااااارکه...
ایشالا همیشه آپ باشید و ما هم هی هی هی بیایم و ذوقتون رو بکنیم...
چاکرانیم...
سلام گندم جان.
مرسی عزیزم .خیلی خوشحال می شیم وقتی می بینیم دوستای خوبمون لطف دارن و میان به اینجا سر می زنن منتظر نظراتتون هم هستیم به هر حال تازه کاریم دیگه .